ترس واقعی :)

در این وبلاگ ترس واقعی رو حس میکنید :)

ترس واقعی :)

در این وبلاگ ترس واقعی رو حس میکنید :)

بایگانی

کتاب رمان کمد شماره 13

دوشنبه, ۸ مهر ۱۳۹۸، ۱۲:۳۶ ب.ظ

« سلام لوک … بخت یارت!! »
کی بود با من حرف زد؟ راهرو پر از بچه های هیجان زده درمورد اولین روز مدرسه بود. من نیز هیجان زده بودم. اولین روز من در کلاس هفتم بود. اولین روزم درمدرسه ی راهنمایی شاونی ولی. خودم می دانستم که این یک سال بسیار سخت و طولانی خواهد بود. البته ریسک نکردم. پیراهن شانسم را پوشیدم. یک تی شرت سبز رنگ و رو رفته است که باید یواش یواش دور انداخته شود و جیب آن هم کمی پاره شده است.

دانلود رایگان کتاب با فرمت PDF
حجم: 1.14 مگابایت
 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
https://hub.iranserver.com/aff.php?aff=2358